ادراک چیست؟ چه کاربردی در زندگی ما دارد؟ +روش ۴ مرحلهای بالا بردن ادراک

در این مقاله قصد دارم به این سوال که ادراک چیست پاسخ کاملی دهم. درواقع ادراک که ترجمه لغت perception است یکی از آن موضوعاتیست که اگر به خوبی یاد بگیریم زندگیمان را این رو به آن رو میکند. با من همراه باشید.
فرض کنید دوست شما از دعوا با همسرش اینطور میگوید: از سر اجبار روی زنم دست بلند کردم و با پشت دست چنان محکم به صورتش ضربه زدم که جای انگشتانم را روی صورتش میدیدم.
برداشت شما از این جمله دوستتان چیست؟
قطعا هر شخصی با توجه به دیدهها و شنیدهها و موارد تاثیرگذار دیگر برداشت متفاوتی خواهد داشت و این برداشت نوعی ادراک است. برخی ممکن است بگویند حق چنین کاری را نداشتی و برعکس برخی هم ممکن است بگویند کار خوبی کردی! باید حساب کار دستش میآمد.
حال فرض کنید دوست شما حرف خود را ادامه میدهد و میگوید: زنم اصلا متوجه نبود که با آن لوله آهنی ممکن بود مرا بکشد و با آنکه دو ضربه به سرم وارد کرد باز هم دست بردار نبود. دستم را آنچنان گاز گرفت که کارم به پانسمان کشیده شد. خدا را شکر که توانستم با آن سیلی از خودم دفاع کنم.
با ادامه این تعریف آن دسته از افرادی که کار این مرد را نپذیرفتند ممکن است با شنیدن ادامه داستان کمی هم به او حق بدهند که از خودش دفاع کند.
اگر این داستان به گونه دیگری ادامه پیدا میکرد شما که در اصل شنونده هستید برداشت متفاوتی از دوست فرضیتان داشتید و این نشان دهنده ادراک متفاوت است.
در زندگی ما مدام به خاطر ادراک نادرست به اختلاف و سوتفاهم میرسیم و اگر آن را به خوبی بیاموزیم و رفتار درستی در جهت آن انجام دهیم بسیاری از ناراحتیها و سوتفاهمها هم از بین خواهند رفت.
تعریف ادراک چیست؟
همانطور که از کلمه ادراک مشخص است از ریشه درک گرفته شده و با علم به همین موضوع تعریف آن هم ساده میشود. ادراک یعنی درک ما از اتفاقاتی که رخ میدهد.
بگذارید با هم یک آزمایش انجام دهیم. من کلماتی را در ادامه می آورم و شما باید با خواندن آنها ببینید چه برداشتی از آن داشتهاید:
ازدواج، یخچال، درخت کاری، جدول، کیس، حافظ، ماهی، ماشین
من عمدا برخی از کلماتی را انتخاب کردم که وقتی بدون هیچ توضیحی به کار میروند معانی متفاوتی را میرسانند. علت این کار درک بهتر مفهوم ادراک است. البته برخی کلمات دیگر هم هستند که چند معنی ندارند و فقط شما احساس متفاوتی نسبت شخص دیگری خواهید داشت.
مثلا کلمه یخچال ممکن است شما را به یاد یخچال محل کار یا زندگیتان بیاندازد. حنی ممکن است به خاطر دیدن یک مستند در تلویزیون که درباره یخچالهای طبیعی بوده است شما اصلا به یاد یخچال خانه خود نیافتید.
در مثالهای دیگر هم به همین شکل مثلا جدول میتواند جدول ضرب یا جدولهای درون خیابان باشد. حافظ میتواند نام یک خیابان و یا نام یک شاعر را به یاد شما بیاورد.
بنابراین اینجا میخواهم یک توصیف فراموش نشدنی از ادراک را برایتان مطرح کنم که اگر بخواهید هیچوقت آن را فراموش نمیکنید زیرا در لحظه به لحظه زندگیتان قابل استفاده است.
[box type=”success” align=”aligncenter” class=”” width=””]ادراک همان داستانی است که ما برای یک واقعیت واحد میسازیم و آنقدر سادهلوحانه آن داستان را باور میکنیم که دیگر به بقیه احتمالات توجهی نخواهیم کرد.[/box]اگر دوست دارید اطلاعات تکمیلی از مفهوم ادرک داشته باشید و همچنین و با دیدگاه ملاصدرا و کانت آشنا شوید این مقاله ویکیپدیا را بخوانید: اطلاعات بیشتر درباره ادراک
کاربرد ادراک چیست؟
مهمترین و ماندگارترین اثری که ادراک در زندگی ما ایجاد میکند ساختن روابط فوقالعاده سالم و موثر است که سرعت رشد ما در هر مسیری را چند برابر میکند.
دوستی داشتم که به شدت زود رنج بود و نمیتوانست روابط پایداری را با همکاران و اعضای خانوادهاش داشته باشد. تقریبا هرروز از دست یک یا چند نفر ناراحت بود.
زمانی که کلافه بود و از من کمک میخواست ادراک را به او یاد دادم. تا قبل از آن هرکس کاری انجام میداد دوست من فکر میکرد عمدا و به خاطر آزار دادن او این کار را انجام داده است، بنابراین از دست او ناراحت میشد.
متاسفانه او داستانهایی را در ذهن خودش برای یک اتفاق میساخت و آنقدر به آنها مطمئن بود که از همکار یا اعضای خانوادهاش نمیپرسید چرا چنین کاری انجام داده است. همین اتفاق باعث خراب شدن لحظه به لحظه رابطه او با اطرافیانش میشد.
بعد از یادگیری ادراک یک کار را به خوبی انجام میدهد و آن پرسیدن سوال است. وقتی کار ناراحتکنندهای از شخصی میبیند به جای باور کردن داستان های درون ذهنش با آن شخص حرف میزند و معمولا متوجه میشود که این تنها یک سوتفاهم بوده است.
بنابراین میتوان گفت مهمترین کاربرد ادراک بهبود مداوم روابط ما با اطرافیانمان است که همین موضوع باعث درامد بیشتر، انگیزه بالاتر، تبدیل شدن به یک فرد کاریزماتیک، تصمیمگیری بهتر و بسیاری اتفاق عالی دیگر خواهد شد.
حال ببینیم چطور باید ادراک را در زندگی اجرا کنیم تا روابط موثرتری داشته باشیم.
۴ مرحله تا داشتن ادراک بالا:
احتمالا از آنجا که ما همیشه در حال گذراندن زندگی جمعی هستیم و بلاخره با تعداد از اطرافیان، همیشه ارتباط داریم ادراک میتواند بسیار گستردهتر از ۴ مرحله باشد.
اما برای اینکه مختصر و مفید و کاربردی آن را یاد بگیریم در ۴ مرحله به توضیح آن میپردازم و البته قول میدهم که اگر همین چند کار ساده را واقعا در زندگیتان پیاده کنید اطرافیان تغییر بزرگی را در شما احساس خواهند کرد. البته این بشرطی است که همین حالا در حال انجامشان نباشید.
مرحله اول: آگاه شدن به داستان مغز
مغز ما انسانها داستان گوی خیلی خوبی است. برای آنکه هرچیزی را به خاطر بسپارد داستانی از اتفاقات میسازد و اینگونه میتواند برآوردی از کل آن اتفاق را در خود ذخیره کند.
همچنین ما به گونهای طراحی شدهایم که نسبت به هر موضوع تکرار شوندهای خودمان را تطبیق میدهیم تا مصرف آگاهانه مغزمان زیاد نباشد و بتوانیم تمرکز خود را حفظ کنیم.
مثلا قرار گرفتن در محیطی که بوی نامطبوع در آن وجود دارد نهایتا ۱۰ دقیقه باعث آزار میشود و بعد از آن دیگر ممکن است آن بو را متوجه نشویم.
همین اتفاق برای داستانسازی مغز نیز میافتد. ما تا به حال آنقدر داستانهای مختلفی برای هر اتفاق ساختهایم که شاید دیگر متوجه فرایند داستانسازی مغزمان نشویم.
بنابراین با تمرین خودآگاهی لازم است هربار که مغز میخواهد داستانی بسازد به خودمان یادآوری کنیم که این تنها یک داستان نامعلوم است.
برای انجام این تمرین نیازی نیست به خودتان فشار بیاورید که اذیت شوید. تنها کافیست هربار که متوجه داستان سازی مغزتان شدید به آن توجه بیشتری داشته باشید تا به مرور زمان توانایی شناسایی لحظاتی که مغزتان داستان میسازد را پیدا کنید.
مرحله دوم: رفتار مناسب با داستان مغز
معمولا در تمرینهای ذهنآگاهی به اشتباه گفته میشود چشمهای خود را ببندید و سعی کنید به بی فکری برسید. متاسفانه باید گفت این کار ممکن نیست و احتمالا فردی که میگوید به بی فکری رسیده احتمالا در حال فکر کردن به این است که به فکری رسیده است.
بنابراین شما قرار نیست با ذات مغزتان که فکر کردن و داستان سازی است مقابله کنید. بلکه تنها باید آنها را بپذیرید، از مغزتان تشکر کنید و سپس آگاهانه تصمیم بگیرید که این داستان را باور کنید یا خیر.
[box type=”note” align=”aligncenter” class=”” width=””]نکته بسیار مهم اینجاست که شما قرار نیست ذات مغزتان را تغییر دهید و از او بخواهید دیگر داستان نسازد زیرا اصلا ممکن نیست. [/box]به عنوان مثال فردی را میبینید که لباس پاره و کثیفی به تن دارد و لنگان لنگان راه میرود. مغزتان شروع به ساختن داستان میکند:
داستان اول: حتما نیازمند است. شاید بهتر باشد به او کمک کنم.
داستان دوم: چقدر کثیف است. نمی داند نباید اینطور لباس پوشید؟
داستان سوم: شاید او را کتک زده باشند.
داستان چهارم ….
احتمالا تعداد این داستانها میتواند بیشتر از ۱۰۰ مورد باشد که واقعا نمیتوان گفت کدامیک درست است. فقط هر شخص بر اساس تجربهها، دیدهها و شنیدههایش روی داستان مغز خودش تاکید بیشتری دارد.
کاری که باید انجام دهیم تشکر از مغز بابت زحمت داستان سازی و سپس عدم پذیرش فوری آن داستان است. اصطلاحا میگوییم ممنون از تو مغز عزیز که این داستان را ساختی و سپس آن داستان را هرچند هم که واقعی به نظر برسد به چالش میکشیم ( نمیپذیریم)
مرحله دوم معمولا در اوایل کمی تلاش نیاز دارد که البته جای نگرانی نیست. با من به مرحلع سوم بیایید تا آمجا بگویم چطور نگذارید مرحله دوم آزاردهنده باشد.
مرحله سوم: صحبت کردن درباره اتفاق
مرحله سوم جایگاه تعجب و گاهی شاخ درآوردن ماست. البته جدا از شوخی باید گفت واقعا ما در این قسمت مدام تعجب می کنیم زیرا به تعداد زیادی داستانهای مختلفی از افراد میشنویم که اصلا فکرش را هم نمیکردیم.
در واقع شما با رسیدن به مرحله سوم واقع بینی را تمرین میکنید. زیرا قرار است درباره اتفاق رخ داده با آن فرد عامل حرف بزنید و از او بخواهید تا دلیل کارش را بگوید.
نکته مهم این است که شما باید شرایط مناسب برای صحبت کردن را ایجاد کنید زیرا در غیر این صورت ممکن است شخص مقابل اصلا نخواهد در این باره حرف بزند.
به عنوان مثال میبینید بعد از یک سال که ازدواجتان میگذرد همسرتان مانند روزهای اول حرف نمیزند و در رفتارهایش تفاوتهایی احساس میکنید. در اینجا بعد از گذراندن مرحله دوم باید وارد مرحله سوم شوید و درباره احساستان و داستانی که ذهنتان ساخته با او حرف بزنید.
بسیاری از افراد به علت تفکرات مختلف خود مرحله سوم را دوست ندارند زیرا احساس میکنند با انجام این کار غرورشان را زیر پا میگذارند. یا حتی آنقدر با لحن بد با همسر خود صحبت میکنند که او هم تمایلی به پاسخ دادن ندارد.
این در حالیست که مرحله سوم با همه سختی که دارد برای شما معجزه میکند و اینجاست که میتوانید متوجه داستانهای درست و نادرست مغز خود شوید.
بنابراین مرحله سوم را جدی بگیرید و آماده باشید تا در مرحله چهارم فردی با ادراک بالا باشید. به طوری که هرگز به آسانی دچار عصبانیت و یا سوبرداشت نمیشوید.
مرحله چهارم: جایگزینی و تطابق
مرحله چهارم که تقریبا شبیه به مچ گیری خودمان توسط خودمان است میخواهد به ما کمک کند به اشتباه کردن دیگران هم حق بدهیم.
در خیابان در حال رانندگی هستیم و ناگهان یک ماشین لاین خود را عوض میکند و به جلوی ما میآید. در آن لحظه با توجه به حال و احساسمان ممکن است عکسالعمل متفاوتی نشان دهیم.
اما یک تکنیک فوقالعاده جایگزینی است.برای این کار کافیست وقتی آن ماشین چنین کاری را انجام میدهد از خودمان بپرسیم من در چه شرایطی این کار را میکنم؟
بهتر از آن زمانیست که شاید عجله داریم و خودمان ناآگاهانه با عوض کردن ناگهانی لاین و سرعت بالا ماشین پشت سری را اذیت میکنیم. در اینجا یک یادآوری و خودآگاهی میتواند کارساز باشد که خود ما هم ممکن است ناآگاهانه چنین کاری انجام دهیم.
حال وقتی دوباره ماشین جلویی این را بکند به احتمال زیاد دیگر عکسالعمل ناگهانی یا عصبانیت نخواهیم داشت و در گوشهای از ذهن یادآور میشویم که شاید آن شخص نمیداند باعث اذیت شدن ماشین پشت سری شده و اینگونه شما تبدیل به یک فرد با درک بالا شدهاید که به آسانی عصبانی نخواهد شد.
البته قرار نیست با حق دادن بیش از حد به اشتباهات آسیب زننده دیگران، خودمان را نادیده بگیریم. اما در حداقلترین حالت، دچار برداشت و ادراک نادرست نخواهیم شد و همین عامل روابط ما را در هر سطحی بهبود میبخشد.

درباره مهدی فرخیان
مدتی است که تصمیم به تحقیق و تغییر خودم در زندگی گرفتهام و به اشتراک گذاشتن تجربیات و دانستههایم با بقیه جدیترین رسالتم است.
نوشته های بیشتر از مهدی فرخیاندستهها
- آموزش هدف گذاری
- اعتماد به نفس
- انگیزش
- برنامه ریزی عصبی کلامی
- بهبود فردی
- بهره وری
- پرورش کودک
- تصمیم گیری
- توسعه فردی
- حل مسئله
- خودآگاهی
- خودشناسی
- دوره رایگان پدر و مادر یک قهرمان باشید
- رفع اهمال کاری
- رفع خجولی
- طرز فکر
- عزت نفس
- گزارش کلاسها
- مدیریت استرس
- مدیریت زمان
- مقالات
- مهارت مدیریت تیم
- مهارت های ارتباطی
- مهارت های رهبری (لیدرشیپ)
- مهارت های زندگی
- نگرش
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تکنیک ریزمهارت چیست؟
اینگونه هدفگذاری کنید تا قطعا به آن برسید
یک تکنیک ساده ۴ مرحلهای برای وقتی که واقعا نمیدانیم هدفمان چیست؟
دنیای مطلوب چیست؟
ادراک در روابط ما چطور معجزه میکند؟ +۴ مرحله جادویی
چطور با اولویت بندی اهداف رسیدن به هدفهایمان را قطعی کنیم؟
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام
ممنون ازشما انشاالله موفق باشد.مثل همیشه عالی..