خودکارآمدی چیست؟ +چگونه میتوان آن را کاملا کسب کرد؟

در اکثر مواقع زمانی که با سوال خودکارآمدی چیست مواجه میشویم در پاسخ، تعاریف اعتماد به نفس و یا عزت نفس را دریافت میکنیم که به علت نزدیک و مشابه بودن تعاریف آنهاست که چنین اتفاقی رخ میدهد.
حتی ممکن است خودکارآمدی را با خودانگیزشی یا خوش بینی هم، برابر دانسته شود زیرا در واقع کسی که احساس خودکارآمدی دارد در اکثر مواقع خوش بین هم هست و به خود انگیزه لازم را برای ادامه مسیر میدهند.
البته برای برخی افراد واژه خودکارآمدی کاملا ناآشناست و شاید به تازگی در این مقاله با آن برخورد کرده باشند. میتوان گفت یکی از دلایل عمده برای ناآشنایی ما با چنین ویژگی قدرتمندی، باز هم برابر دانستن آن با ویژگیهایی است که در بالا به آنها اشاره کردم.
در اصل افرادی که میدانند خودکارآمدی چیست و میخواهند درباره آن با دیگران صحبت کنند شاید زحمت بیان تفاوتهایش با دیگر ویژگیهای فردی را به خود ندهند و آن را به عنوان مثال در کنار توضیحی از اعتماد به نفس به کار ببرند.
تعریف دقیق خودکارآمدی چیست ؟
در دنیای امروزی زمانی که تعریف کلمهای همچون اعتماد به نفس تبدیل به تعاریف مختلفی میشود و روانشناسان در دوران متفاوت تعاریف متفاوتی را ارائه میدهندبر دشواری تعریف خودکارآمدی میافزاید.
همچنین این تعاریف به قدری زیاد و مشابه یکدیگر هستند که شناسایی تفاوتهای اعتماد به نفس و عزت نفس را هم دشوار میکنند. بنابراین شاید لازم باشد برای داشتن درک عمیقی از خودکارآمدی کمی به اعتماد به نفس مراجعه کنیم اما با این تفاوت که در لایههای عمیق فکری به درک خوبی از خودکارآمدی برسیم. شما میتوانید در همین زمینه مقاله تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس را مطالعه کنید.
زمانی که میپرسیم خودکارآمدی چیست، در واقع به توانایی رسیدن به جایگاهی که بتوان در آن مسئلهای را حل کرد اشاره کردهایم. شاید با خود بگویید که این همان تعریف اعتماد به نفس است ولی اگر بخواهیم در همین مورد اعتماد به نفس را تعریف کنیم بهتر است بگوییم ترکیب مهارت و باور به آن مهارت اعتماد به نفس را میسازد.
در مقایسهای سازندهتر میتوان گفت خودکارآمدی کمی قبلتر از اعتماد به نفس حضور دارد. زمانی که هنوز مهارتی در زمینهای خاص نداریم، پس باوری هم به آن مهارت نخواهیم داشت که نتیجه آن کمبود اعتماد به نفس در همان زمینه است.
اما وقتی میگوییم خودکارآمدی داریم، یعنی در همان زمینهای که اعتماد به نفس نداریم در خودمان توانایی رسیدن به دانش و باوری که آن مسئله را حل میکند احساس میکنیم.
اگر لازم بود این قسمت را چندبار بخوانید و به خودتان فرصت فکر کردن بدهید تا نتایج خودشان را نشان دهند. زیرا دانستن پاسخ این سوال که خودکارآمدی چیست می تواند زندگی شما را متحول کند. همچنین در قسمت کامنت، سوالات و نتایج خود را با من در میان بگذارید تا پاسخ شما را در اسرع وقت بدهم.
برخی نشانههای وجود خودکارآمدی:
- موانع و مشکلات را تقریبا در اکثر اوقات نادیده میگیرند و به این آسانی دلسرد نمیشوند.
- زمان وقوع یک چالش اولین چیزی که ذهنشان را درگیر میکند حل چالش است و معمولا برای آن چندین راهکار عملی پیدا میکنند.
- با وجود مخالفت دیگران با آنها، دلایلی میابند که به راهشان ادامه دهند و به زودی مخالفان را حیرت زده میکنند.
برخی نشانههای عدم وجود خودکارآمدی:
- در صورت کمبود اعتماد به نفس در کاری، کمتر حاضر به انجام آن هستند.
- در مدیریت زمانشان بیش از اندازه اهمال کاری میکنند.
- اگر برای حل یک مشکل، راهی پیدا کنند دیگر امیدی به امتحان راههای دیگر نخواهند داشت.
با وجود این تعاریف و توصیفات از خودکارآمدی حال بهتر میتوان به آن اشاره کرد و با وجود همپوشانی معنایی و کاربردی شاید دیگر آن را کاملا با اعتماد به نفس یا مشابه آن یکی ندانست.
دانستن این تفاوتها به خودآگاهی ما هم کمک زیادی میکند و باعث میشود درک بهتری از اتفاقات مسیرهای زندگی داشته باشیم. اما برای کامل شدن این موضوع به منشا و منبع دریافت خودکارآمدی هم خواهیم پرداخت.
منابع اصلی کسب خودکارآمدی چیست ؟
واژه خودکارآمدی توسط شخصی به نام آلبرت بندورا مطرح شد و بعد از آن بود که توسط روانشناسان و دانشمندان دیگر به صورت جدی تر مورد بررسی قرار گرفت.
طبق نظریه بندورا موارد تاثیرگذار و به وجودآورنده خودکارآمدی ۴ دسته هستند که هر کدام به طریقی بر باورهای ما اثر میگذارند. این باورها در دوران کودکی ما شکل گرفتهاند و به نسبت انتخاب های ما تا آخر عمر هم تغییر شکل خواهند داد.
دسته اول: تجربه ها
در دنیای دیجیتال یک چیز یا هست یا نیست ( یا صفر است یا یک) و ما انسانها به خاطر داشتن احساسات مختلف بین صفر و یک این دنیا حد وسطی را هم در نظر میگیریم و بین یک بودن یا نبودن، بینهایت بودن و نبودن دیگر می سازیم.
اما واقعیت ماجرا وجود همان صفر و است و یک موضوع یا وجود دارد یا ندارد که بر همین اساس تجارب ما به وجود میآیند. این تجربهها میتوانند در اثر موفقیتها و شکستها باشند که در هر دو صورت بر احساس خودکارآمدی ما اثر میگذارند.
میتوان گفت خودکارآمدی میانگین همه شکستها و موفقیتها است. این تجربهها همگی احساس خود ما هستند و وجود خارجی ندارند زیرا ممکن است یک شکست از دیدگاه شما موفقیت محسوب شود و از دیدگاه دیگری شکستی بزرگ.
دسته دوم: الگوبرداریها
همه ما در زندگی و در هر سنی قهرمانانی داریم که با تکیه بررفتارهای آنها شخصیت خود را میسازیم. این قهرمانان ممکن است در هر مرحله تغییر کنند اما در ذهن ما الگوبرداری همان مسیر قبل را طی میکند.
به عنوان مثال اگر شخصی در جوانی قهرمانی داشته که با طبق رفتارهای او شخصیت خود را تا آن سن و سال ساخته است حالا در سنین بزرگسالی که معمولا انسانها قهرمانهای زندگیشان را تغییر میدهند، کسی را انتخاب میکند که بیشتر مشخصات آن قهرمان دوران نوجوانی را داشته باشد اما علاوه بر خصوصیات اضافهتر به زبان بزرگسالی قابل الگوبرداری باشد.
نکته: یک قهرمان میتواند یک شخصیت کارتونی یا هالیوودی باشد و همچنین میتواند از دوستان و آشنایان هم باشد اما مهم این است که در همه مراحل زندگی چیزی شبیه به آن وجود دارد.
این الگوبرداری ها شدیدا بر خودکارآمدی تاثیر گذاشته و میتوانند آن را رشد یا کاهش دهند و بهترین راه برای انتخاب بهترین الگو در سنین جوانی و بزرگسالی کنترل احساس است. با کنترل احساس توان فکرکردن عمیق را در خود افزایش میدهید و میتوانید جوانبی که قبلا برایتان قابل مشاهده نبوده را بهتر ببینید.
دسته سوم: ترغیبها
ممکن است در شرایط شک و دودلی پاسخهای مثبتی از اطرافیان دریافت کرده باشید که حاوی پیام تو میتوانی انجامش دهی است و ترغیب شده باشید که واقعا آن را امتحان کنید.
مهم نیست که بعد از آن ممکن است چه اتفاقی بیوفتد زیرا اگر همه عوامل را به خوبی رعایت کرده باشید حتی در صورت شکست میتوانید از آن به عنوان موفقیتی برای آینده یاد کنید.
اما مهم است اطرافیانتان را چگونه انتخاب میکنید. آیا آنها معمولا بازدارنده هستند یا ترغیب کننده؟
هر کدام از آنها که باشند فرصت تغییر وجود دارد کافی است که کمی بدون در نظر گرفتن احساس ( شاید کمی بی رحمانه ) از برخی افرادی که نزدیکتان هستند اما همیشه مانع شما میشوند فاصله بگیرید.
علت این موضوع هم اثر جمعی است. زیرا شما زمانی که شخصی را در کنار شما داشته باشید که مدام مانع حرکتتان میشود به صورت ناخودآگاه به چنین رفتاری عادت می کنید و تقریبا از آن به بعد هر کسی را برای ارتباط انتخاب میکنید از نوع بازدارنده است.
حالا شما اجتماع کوچکی از افراد بازدارنده را اطراف خود تشکیل دادهاید و همه آنها بر شما اثر عمیقی خواهند گذاشت پس چرا انتظار خودکارآمدی دارید؟ کنترل احساس در اینجا هم میتواند راه حل مناسبی باشد.
دسته چهارم: واکنشها
در واقع ۳ دسته بالا در گرو این دسته هستند زیرا واکنشها،انتخابهای ما را میسازند و این انتخابها هستند که مسیر و آینده را تحت تاثیر خود قرار میدهند.
پذیرفتن یا رد کردن مطلبی توسط دیگران میتواند بر خودکارآمدی هرکدام از ما اثر مثبت یا منفی بگذارد. اگر بخواهیم احساسی و ناخودآگاه انتخاب کنیم معمولا قهرمانان یا شبه قهرمانان زندگی هستند که حرف اول و آخر را میزند. به بیان دیگر آنها برایمان انتخاب میکنند و ما حاضر به فکر کردن درباره آن موضوع نخواهیم شد.
اما اگر بتوانیم در سطح خودآگاه بیشتر بررسی کنیم و کمی بر تصمیمات ناخودآگاه نظارت داشته باشیم قطعا زودتر متوجه خواهیم شد که وقت تغییر است یا هنوز باید ادامه بدهیم. ممکن است در صورت وجود این نظارت تصمیم بگیریم قهرمان زندگیمان زودتر از حالت عادی تغییر دهیم و یا فعلا تصمیم به تغییر آن نگیریم. مقاله با این ۵ گام قطعی به استاد تفکر انتقادی تبدیل شوید ( گام ۳ مهمتر از بقیه است ) را حتما مطالعه کنید تا استفاده و درک این ۴ دسته برایتان سادهتر باشد.
یکی از اثرگذارترین مواردی که بر عکسالعملهای ما کنترل دارد مدل ذهنی است. مدل ذهنی تقریبا همه چیز را شامل میشود، حتی عکسالعملهای شما که خودتان از آن بی خبرید در اثر مدل ذهنیتان به وجود آمدهاند و کنترل آن ( منظور شناخت آن است ) کار بسیار دشواریست اما غیر ممکن نیست. حتما در آینده مقاله جامعی درباره مدل ذهنی مینویسم.
طبق نظریه بندورا این ۴ دسته بیشترین اثر را بر خودکارآمدی افراد دارند اما نهایتا میتوان گفت حضور در خودآگاهی نه تنها این ۴ دسته بلکه همه موارد کوچک و بزرگ اثرگذار بر خودکارآمدی را کنترل میکند. در آینده مقاله کاملی از خودآگاهی نگارش می کنم.
درباره مهدی فرخیان
مدتی است که تصمیم به تحقیق و تغییر خودم در زندگی گرفتهام و به اشتراک گذاشتن تجربیات و دانستههایم با بقیه جدیترین رسالتم است.
نوشته های بیشتر از مهدی فرخیان
دیدگاهتان را بنویسید